ال ای ال ای ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
یکی شدن مامان و بابایکی شدن مامان و بابا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

Elay عزیز دلم

روز مادر

سلام عزیز دلم امروز روز مادر هست و من خیلی خوشحال هستم که خدای بزرگ و مهربان برای من نی نی نازی به نام ال ای داد که مادر بشم و روز مادر رو به همه ی مامان ها تبریک میگم و انشاالله سایه همه مامان بابا ها بالا سر بچه هاشون باشه خب عزیزم به امید روزی که نی نی من هم بزرگ بشه وبا زبون شیرینش بیاد بگه مامانی روزت مبارک دوست دارم اون موقع مامانی میگره و اون زبون شیرین میخوره عروسکم دوست دارم و بدون که تو بهترین هدیه ای هستی که خدا جون به مامان داده پس خدا جون خیلی ممنون از نعمت شیرینت خدایا دوستت دارم     ...
31 فروردين 1393

کچل شدن

عزیزم دیروز یعنی ٣٠ فروردین روزی بود که تو رو کچل کردیم ولی مامان اصلا راضی نبود ولی به اصرار بابا ناصر و بابا فرهاد موهاتو از ته زدن تو هم راضی نبودی یعنی میترسیدی خیلی هم گریه کردی فدات شم مو های تو هم خیلی بلند شده بود حیف شد ولی اشکال نداره موهات خیلی نازک بود و ریزش مو داشتی انشالله اینفعه موهات از دفعه قبل بهتر میشه عزیزم قیافت خیلی عوض شده شیرین بودی شیرین تر شدی خودت هم تعجب کردی هی دست به سرت میبری چیزی پیدا نمیکنی فدات شم ١٨ ام هم اولین قدماتو برداشتی الان هم یواش یواش میخوای راه بری ولی تند تند می یفتی حرف هایی که میگی:ماما بابا دد نه نه و هرچی رو هم میخوای با انگشت نشون میدی دندون های بالایی رو هم داری در میاری خب عزیزم مامان د...
31 فروردين 1393

تولد

سلام عزیزم اول ازهمه تولد١سالگی عزیز دلم مبارک عزیزم انشاالله یه عمر سرشار از موفقیت وشادی و خنده  همراه با سلامتی داشته باشی و همه ی غصه ها ازت دور دور باشه و اینم بدون که مامان بابا خیلی خیلی دوستت دارن           خب عزیزم ٤ فروردین میخواستیم برات تولد بگیریم که نشد چون ایام فاطمیه بود و مهمان های روز تولد رفته بودن مسافرت برا همون تصمیم گرفتیم بعد ١٣بدر تولدت رو بگیریم ولی پدربزگم ٥ ام سکته مغزی کرد و چند روز تو بیمارستان بود ولی روز ٩ام فوت کرد خدا رحمتش کنه خیلی پدر خوبی بود تو رو هم فریح صدا میکرد بلاخره خیلی روزای ناراحت کننده ای بود روز امپولتم ١٠ا م بود که...
21 فروردين 1393

ال ای در بیمارستان

فدات شم تقریبا 7 ماهه بودی که فهمیدیم عفونت ادرار داری به خاطر همین یه هفته در بیمارستان بستری شدی برا اینکه سرم برات بزنن خیلی درد کشدی وخیلی گریه کردی مامان ومامانی هم همراهت بودن با کلی مصیبت 2 تا همراه داشتی الان دیگه خوب شدی جیگر خدا اون روزارو نیاره دیگه                              ...
20 فروردين 1393

جشن دندون الای

الای کوچولو بلاخره اولین دندونشو تو 11 ماهگی در اوردی مبارکت باشه عزیزم انشالله دندونای بعدی  رو هم به اسونی در بیاری و یه عمر ازشون استفاده کنی ما هم خودمانی یه جشن کو چولو برات گرفتیم خیلی دوستت داریم ...
6 اسفند 1392

اولین دندون الای

جوجه کوچولوی مامان چند رو ز دندون در اورده میخوایم براش اش بپزیم یه اش خوشمزه عزیزم دیگه خیلی شیطون شدی همه جارو میزنی به هم نمیزاری مامان کار کنه هر جا میرم می افتی دنبالم فقط میخوای بازی کنی زود هم خسته میشی می خوابی                                                                      ...
23 بهمن 1392

عکسهای الای در شمال

اینجا هم ارتفاعات 2000 هستش اونجا صبحونه خوردیم رفتنی هم انگار تو ماشین زنبور بوده دستت  رو نیش زد کلی گریه کردی فدات شم الای با باباییتو ارتفاعات 2000 تو راهه مشهدیم که خیلی خسته شدی ...
23 بهمن 1392