کچل شدن
عزیزم دیروز یعنی ٣٠ فروردین روزی بود که تو رو کچل کردیم ولی مامان اصلا راضی نبود ولی به اصرار بابا ناصر و بابا فرهاد موهاتو از ته زدن تو هم راضی نبودی یعنی میترسیدی خیلی هم گریه کردی فدات شم مو های تو هم خیلی بلند شده بود حیف شد ولی اشکال نداره موهات خیلی نازک بود و ریزش مو داشتی انشالله اینفعه موهات از دفعه قبل بهتر میشه عزیزم قیافت خیلی عوض شده شیرین بودی شیرین تر شدی خودت هم تعجب کردی هی دست به سرت میبری چیزی پیدا نمیکنی فدات شم ١٨ ام هم اولین قدماتو برداشتی الان هم یواش یواش میخوای راه بری ولی تند تند می یفتی حرف هایی که میگی:ماما بابا دد نه نه و هرچی رو هم میخوای با انگشت نشون میدی دندون های بالایی رو هم داری در میاری خب عزیزم مامان دوست داره با مو و بدون مو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی