ال ای ال ای ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
یکی شدن مامان و بابایکی شدن مامان و بابا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

Elay عزیز دلم

درهم

از حموم که در میایی زودی میایی دراز میکشی از بس که شلوغی میکنی خسته میشی و همون جا هم خوابت میبره و تازگی ها هم پنیر دوست داری بخوری  اینجا حاضر شدی بریم خونه مامانم اینا    و ال ای تعجب میکند    برا مامانی تنبل انگور چیده اورده دوره زمونه عوض شده    با امیر حسین مشغول تماشای اکواریوم     اینجا با محمد رضا دارین کارتون تماشا میکنین         ...
12 شهريور 1393

شهر بازی

سلام خانوم خوشگله اول از همه 18 ماهگیت مبارک و بعدش شنبه بردیمت بهداشت  واکسن 18 ماهگی رو بزنی که گفتن باید 18 ماهگی تموم بشه بعدددد  بلاخره جون سالم به در بردی فدات شم منم خوشحال شدم که یه ماه دیگه بگذره دیشب بردیمت پارک جنگلی شهربازی اونجا خیلی خوشحال بودی از اینکه کلی بچه بود اونجا سوار هلی کوپتر کردیمت که یه دور زد صدات در امد میترسیدی اولین بار بود که مبردیمت همچین جایی سوار ماشین کردیمت گریه نکردی ولی نه میخندی نه گریه میکردی همینجوری خشکت زده بود اصلا یه لبخند کوچیک هم نزدی بعد همگی سوار چرخ و فلک شدیم خیلی وقت بود که مامان بابا هم سوار نشده بودن خوش گذشت یه کم دیگه باید بزرگتر بشی که که بتونی سوار بازی های...
12 شهريور 1393

روز دختر

سلام عروسک مامانی اونروز که روز دختر بود شب بابا از سر کار برگشتنی رفتیم به افتخارت یه کیک خوشگل  و خوشمزه خریدیم روز تولدت چون کیک نگرفته بودیم تو دلم مونده بود که واسه دخترم کیک نگرفتم به هر حال میخواستم یه جورایی جبران کنم خب بگذریم یه کیک خوشمزه گرفتیم و رفتیم خونه مامان مینا اینا که باهم باشیم و خوش بگذره اونجا کیک رو بریدیم و خوردیم و خوشحالی کردیم بابایی هم هم واسه من هم واسه شما نقدی کادو داد جداگانه خوش گذشت و حالا عکسها     کیک رو میخواستی که انگشت بزنی   کیک اومد نزدیک و انگشت زنی یکی از توت فرنگی هارو برداشتی       ...
11 شهريور 1393

روزت مبارک دخترکم

دختر باش   دخترونه ناز کن    دخترونه فکر کن   دخترونه احساس کن    دخترونه استدلال کن    دخترونه زندگی کن    اما بدون, غم رو به اشتباه تو فرهنگ دخترونه و جا دادن   عاشق شو که زندگی کنی   یک عمر زندگی کنی   اما حواست باشه با حسای الکی که این روزا به عشق تعبیر میشه    به زندگیت کوچکترین خدشه ای وارد نکنی   دختر باش و افتخار کن که دختری     روزت مبارک دخترکم ...
6 شهريور 1393

پایان 17 ماهگی

سلام جیگر مامانی کم  مونده 18 ماهگی رو شروع کنی و کم مونده یه واکسن هم بهت بزن از این بابت خیلی ناراحتم که خیلی درد میکشی اخه میگن واکسن 18 ماهگی خیلی درد داره فدات شم خدا کنه از این واکس هم به خوبی خوشی تموم بشی یه وقت نترسیااااااااااا     ...
3 شهريور 1393

بارداری

سلام عزیزم میخوام در مورد دوران بارداریم برات بگم در ماه رمضان فهمیدم که 2هفته هست که تو دل مامانی هستی و 11 تا روزه گرفته بودم و بقیه اش رو خوردم بابات همیشه می گفت خبر حاملگی رو من برات اول خبر میدم چون بابای تو ازمایشگاه کار میکنه کل ازمایشهای شما کوچولو رو بابایی خودش انجام داده ولی اونروز من همینجوری یه تست ادار از خودم گرفتم و دیدم که دو خطه شد اولش یه چند ثانیه هنگ کردم بعد دیگه از خوشحالی نمیدونستم چی کار کنم به بابایی هم که گفتم بابایی هم مثل من کمی هنگ کرد بعدش دیگه از خوشحالی در خودش نمیگنجید بعد به همدیگه تبریک گفتیم وخوشحالی کردیم بعد بلافاصله بابایی به مامان مینا زنگ زد خبر اومدن شما رو داد مامانم خیلی خوشحال شد فرداش ...
1 شهريور 1393

دختر

  تورا בختر פֿـانوҐ می‌نامنـב مضمونے ڪـہ جذابیتش    نفس‌گیر  است…       בنیاے בخترانـہ تو نـہ با شمع و عروسڪ معنا پیـבا    می‌ڪنـב و  نـہ با اشڪ و افسون.       اما تماҐ این‌ها را هـҐ בر برمی‌گیرב…     בختر! تو نـہ ضعیفے و نـہ ناتوان، چرا ڪـہ פֿـבاونـב تو را     بـבوלּ   פֿـشونت و زورِ بازو می‌پسنـב ב.   اشڪ ریختـלּ قـבرت تو نیست، قـבرت روح توست .     تو בخترے تو جسـҐ ظریف و روح قوے ...
26 مرداد 1393

یه اتفاق جالب

چند روز پیش شب بابا از سر کار برگشنی رفتیم با هم برا مامان مینا مانتو بگیریم تو شیخ تپه یه مغازه بیر ثانیه اونجا اصلا تخفیف نمیدن اگه هم بدن نهایتش4یا5 تمومن .اونجا یه پسر بچه بزرگتر از خودت بود که تو فقط دنبال اون بودی اونم فرار میکرد ما هم که دنبال شما بودیم وبا اسم صدات میکردیم نگو اسم بچه صاحب مغازه هم ال ای هستش و از شما هم خوشش اومده بود . صاحب مغاه گفتش هر چی بردارین نصف قیمت میدم فقط به خاطر دختر کوچولوی نازتون مامان مینا هم که خیلی خوشحال یه مانتو خرید و شاد خوشحال برگشتیم قربون اسمتو وخودت برم متاسفانه مامانی باز پستونک رو گم کردم نمیدونم چرا ولی تا الان میدونی چند تا برات پستونک خریدیم ولی هیچ کدوم نموندن یا گمش...
23 مرداد 1393