یه اتفاق جالب
چند روز پیش شب بابا از سر کار برگشنی رفتیم با هم برا مامان مینا مانتو بگیریم تو شیخ تپه یه مغازه بیر ثانیه اونجا اصلا تخفیف نمیدن اگه هم بدن نهایتش4یا5 تمومن .اونجا یه پسر بچه بزرگتر از خودت بود که تو فقط دنبال اون بودی اونم فرار میکرد ما هم که دنبال شما بودیم وبا اسم صدات میکردیم نگو اسم بچه صاحب مغازه هم ال ای هستش و از شما هم خوشش اومده بود . صاحب مغاه گفتش هر چی بردارین نصف قیمت میدم فقط به خاطر دختر کوچولوی نازتون مامان مینا هم که خیلی خوشحال یه مانتو خرید و شاد خوشحال برگشتیم قربون اسمتو وخودت برم
متاسفانه مامانی باز پستونک رو گم کردم نمیدونم چرا ولی تا الان میدونی چند تا برات پستونک خریدیم ولی هیچ کدوم نموندن یا گمشون میکنم یا هم میشکنه خیلی حواس پرت شدم یعنی شما کوچولو مگه میذاری برا مامان حواس بمونه فدات شم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی