Elay عزیز دلم

سلام عزیزم خوبی مامانی فدات شم این روزها دیگه خیلی شیطون شدی مامانی رو دیگه ول نمیکنی هر جا میرم دنبالمی چسبیدی به مامان خونه که کلا در خدمت شماست وسایلای شکستنی رو جمع کردیم میدونی درست کردم واسه خانومیم که راحت بگرده شیرین زبون شدی وقتی جایی گیر میکنی یا چیزی رو میخوایی ماما ماما صدا میکنی و وقتی بابایی از سر کار میاد بابا بابا صدا میکنی بابا فرهاد رو هم به اسم صدا میکنی(فداااات)دایی رو هم صدا میکنی هی بیرون رو نشون میدی که بریم بیرون عاشق کفشی تا یه کفشی رو میبینی باید پات کنی اونم کفشای از خودت بزرگتر تا ول کنی و وقتی میخوایم بریم بیرون اول باید کفشاتو بپوشی بابا فرهاد برات عینک گرفته وقتی اونو میزنی به چشمت ...

سلام جیگر مامان این سه روز تعطیلی رو همش باغچه بودیم و اونجا رو تمیز میکردیم  در واقع داشتیم خونه تکونی میکردیم تو هم کمک میکردی مخصو صا تو فرش شستن یعنی اب بازی اولش اب کمی سرد بود     بعدش دیگه کیف کردی         ...

      چشم قشنگم       قربون اون نگاهت   ...

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که ان را از تو گرفتند عشق بورز به انهایی که دلت را شکستند   دعا کن برای انهایی که نفرینت کردند   و بخند که خدا همیشه ان بالا با توست     ...

زندگی گلی است که عشق عسل ان است   ...

دوستم داره دوستم نداره     داره   نداره     داره       دوستت دارم مامانی نگران نباش ...

عشق توت فرنگی هم در امدی   در حال کندن الوچه         ال ای خواب الوده و خسته             ...