مهاباد
روز جمعه رفتیم مهاباد خانوادگی با دایی ها (مامان)و خاله (مامان)
تقریبا30 نفر بودیم خیلی خوش گذشت نهار هم مهمون خاله بودیم کوفته پخته بود خیلی هم خوشمزه بود دستش درد نکنه خیلی خوش گذشت تو هم خیلی خوشحال بودی کمی خرید کردیم تو هم که از صبح تو بغل بودی اصلا هم نخوابیدی فقط موقع برگشتن تو ماشین خوابیدی فدات شم
اینجا هم تو راه یه جایی درست کرده بودن برای دیدن و عکس گرفتن مثلا عروسی کردها بود ادم وقتی از دور میبینه فکر میکنه واقعا عروسیه جالب بود
امیر حسین در حال خفه کردن ال ای اخه یه کم بهش حسودی میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی