از خودت بگم
عزیزم میخوام از خودت بگم از کارات از حرفات از شیطنت هات .فدات شم الان دیگه 1سالگیت رو تموم کردی و بزرگترشد ی خیلی شیطون شدی هر چی رو که میخوای باید بگیری والا یک دادی میزنی و از الکی گریه میکنی که اون چیزی رو که میخوایی بهت بدم .خیلی کم اشتهایی به زور کمی شیر میخوری اونقدی میخوری که بتونی تکون بخوری شیطونی بکنی عاشق پفکی چیزی که بهت ضرر داره . راه میری ولی هی میخوری زمین تنهایی نمی تونی پاشی باید از جایی بگیری تا پاشی دنبال بازی هستی ولی نه با اسباب بازی دنبال یه ادم میگردی که دنبات کنه وتو با قه قهه فرار کنی .وقتی میگیم النگوت کو زود دستت رو میبری به دست دیگت و النگوت رو نشون میدی وقتی میگیم مو هات کو دستت رو میبری به سرت وقتی میگیم پاهات کو پاهاتو نشون میدی وقتی می گیم نانای کن زود دستات رو تکون میدی و می رقصی صدای اهنگ رو هم میشنوی نمیتونی سر جات واستی وقتی مگیم بوس بده صورتت رو می چسبونی به ادم که بوس بدی.حرفایی که میزنی ::بابا ماما دد دایی عمه نه نه حر فای دیگه هم میگی ولی سر در نمی یاریم چی میگی .میری کشو ها رو باز مکنی و همه لباساتو میریزی بیرون بد میشینی که اونارو بپوشی بلد نیستی بپوشی ولی میدونی که چی رو کجا میپوشن جوراب و کفش ها رو میبری به پاهات پیراهن رو میندازی سرت فکر میکنی پوشیدیش .کنترل تلوزیون رو برمیداری و کانال عوض مکنی وقتی هم کانال برفکی میاد می ترسی کنترل رو میندازی زمین و فرار میکنی خلاصه خونه رو میزنی به هم جوجه کوچولو